هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او خود را همچون خاک راهی می‌داند که در راه عشق معشوق فدا شده است، اما معشوق با بی‌اعتنایی از کنارش می‌گذرد. شاعر از رنج و غم عشق می‌گوید و امیدوار است که روزی معشوق به او رحم کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای کودکان و نوجوانان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۱۶

از چه می داری نگارینا بدین زاری مرا
کم به هر عمری بخاطر در نمی آری مرا

من چو خاک راه گشتم در ره عشقت به جان
تا مگر از روی لطف از خاک برداری مرا

ز آتش عشقت منم خاکی روا داری که تو
بگذری از ما چو باد و زار بگذاری مرا

بار عشقت آتشی می افکند در ما چرا
می گذاری همچو خاک ره بدین خواری مرا

آشنا بیگانه گشتم در وفاداری تو
از چه رو آخر ز خود بیگانه می داری مرا

حاصل اندر عشق رویت ای صنم دانی که نیست
شادی عالم تو را شد رنج و غمخواری مرا

بود پندارم که از غم گر مرا کاری فتد
آن نگار بی وفا روزی کند یاری مرا

کی گمانم بود آخر کان طبیب در من
تندرستی خواهد او خود را و بیماری مرا

با همه جور و جفا کز تو کشیدم در جهان
هم مگر رحمی کنی ضایع بنگذاری مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.