هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از درد فراق و هجران معشوق میگوید. شاعر از جفاهای معشوق شکایت دارد و از او میخواهد که از راه وفا دور نشود. او حال زار خود را توصیف میکند و آرزوی وصال معشوق را دارد. شاعر امیدوار است که با دیدار معشوق، دردهایش التیام یابد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۲۵
دلبرا تا کی زنی بر جان ما تیغ جفا
بگذر از این رسم جانا مگذر از راه وفا
ترک چشم مست ما چندم جفا بر جان کند
من بلا تا کی کشم از دست آن ترک خطا
حال زار من خدا را بازگویی یک به یک
گر گذاری می کنی سوی نگارم ای صبا
جانم از درد فراق روی تو آمد به لب
تا کی ای نامهربان داری مرا از خود جدا
گر ز هجران حال من آشفته شد چون موی تو
کوری چشم حسودان یک رهم از در درآ
مرغ جان خسته ام گفتا ز درد اشتیاق
یک شب از روی هوس من کردم آهنگ هوا
تا ببینم روی شهرآرای آن زیبا صنم
وصل جان بخشش مگر باشد دل ما را دوا
زآنکه گر دردی بود از بار هجران بر دلی
هم شب وصل دلارامش بود چون توتیا
بوسه ای ده از زکات جسن کاین رنجور عشق
از لب جان پرورت دانم که می یابد شفا
چون بدیدم روی او را دیده ی جان خیره شد
زآنکه در خورشید دیدم از کجا بد تا کجا
گرچه روی از من بگردانید دلبر در جهان
دیدن دیدار او خواهم به زاری از خدا
گر به پابوس تو دست دل نمی یارد رسید
چون ندارد چاره ای از دور می گوید دعا
بگذر از این رسم جانا مگذر از راه وفا
ترک چشم مست ما چندم جفا بر جان کند
من بلا تا کی کشم از دست آن ترک خطا
حال زار من خدا را بازگویی یک به یک
گر گذاری می کنی سوی نگارم ای صبا
جانم از درد فراق روی تو آمد به لب
تا کی ای نامهربان داری مرا از خود جدا
گر ز هجران حال من آشفته شد چون موی تو
کوری چشم حسودان یک رهم از در درآ
مرغ جان خسته ام گفتا ز درد اشتیاق
یک شب از روی هوس من کردم آهنگ هوا
تا ببینم روی شهرآرای آن زیبا صنم
وصل جان بخشش مگر باشد دل ما را دوا
زآنکه گر دردی بود از بار هجران بر دلی
هم شب وصل دلارامش بود چون توتیا
بوسه ای ده از زکات جسن کاین رنجور عشق
از لب جان پرورت دانم که می یابد شفا
چون بدیدم روی او را دیده ی جان خیره شد
زآنکه در خورشید دیدم از کجا بد تا کجا
گرچه روی از من بگردانید دلبر در جهان
دیدن دیدار او خواهم به زاری از خدا
گر به پابوس تو دست دل نمی یارد رسید
چون ندارد چاره ای از دور می گوید دعا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.