هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق یار خود سخن می‌گوید و از سرو (نماد معشوق) گلایه می‌کند که چرا از او دور شده است. او از زیبایی و جمال معشوق سخن می‌گوید و از بار فراق شکایت دارد. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و سایه‌ای از لطف خود بر سر او بیفکند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۳

ما سر نهاده ایم به پایش بگو صبا
با سرو ناز تا که چرا سر کشد ز ما

گر عرضه می دهیم نیازی برش رواست
کاو پادشاه کشور حسنست و ما گدا

در موسمی که سایه ی سروست و وقت گل
از ما جداست سرو گل اندام ما چرا

دور از کنار ماست سهی سرو یار و هست
زین غصّه در میان دل و دیده ماجرا

مگذر ز ما و بر سر ما سایه ای فکن
کافکنده است بار فراقت مرا ز پا

محراب ابروان تو تا قبله ی دلست
جان در نیاز و دست دل ماست در دعا

بنمای آفتاب جمالت که می شود
جام جهان نمای ز روی تو با صفا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.