۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

دُرد دردت تا به کی نوشیم ما
سرّ عشقت تا به کی پوشیم ما

دیگ سودای تو را تا پخته ایم
ز آتش عشق تو در جوشیم ما

تا پیامت آورد باد صبا
بر سر ره جمله تن گوشیم ما

گرچه چون نی زخم هر دستی خوریم
در غم هجر تو خاموشیم ما

در فراقت جامه ی جان چاک شد
با لباس صبر می پوشیم ما

دوش می گفتی شبی بنوازمت
بر امید وعده ی دوشیم ما

شربت وصلم بده کز جام هجر
واله و حیران و مدهوشیم ما

بر نمی آییم با درد و غمت
چند با هجران تو کوشیم ما

ما ز یادت یک زمان خالی نییم
گرچه از یادت فراموشیم ما

گر همه ملک جهانم می دهند
یک سر موی تو نفروشیم ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.