هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج ناشی از جفای روزگار و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از نسیم صبحگاهی می‌خواهد تا پیامی از معشوق بیاورد و از رنج‌های خود می‌نالد. او به عشق و وفاداری خود اشاره می‌کند و از معشوق می‌خواهد که رحمتی بر او کند. شعر با تمثیل‌هایی مانند چشمهٔ حیوان و سکندر، به جستجوی معنا و آرامش در زندگی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و جفای روزگار نیاز به درک عمیق‌تری از زندگی دارند.

شمارهٔ ۴۰

آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما
دل پر از دردست از او، او کی کند درمان ما

ای نسیم صبحدم این بوی جان پرور بگو
از کجا آورده ای در کلبه ی احزان ما

از جفای چرخ جانم از جهان بیزار بود
با تن آوردی به بوی نامه ی او جان ما

با نگار شوخ بد عهدم بگویی زینهار
رحمتی کن رحمتی بر دیده ی گریان ما

هم ز روی لطف جانا یاد ما کن یک زمان
چون ز یادت نیست خالی سینه ی بریان ما

چون خضر من بار دیگر زندگی گیرم ز سر
گر به دست جانم افتد چشمه ی حیوان ما

گر سکندر جان بداد و چشمه ی حیوان نیافت
نوش لعل جان فزایش هست باری جان ما

ای مسلمانان ز دست دل به جان آمد جهان
چاره ی او می ندانم، نیست در فرمان ما

من طمع در عشق تو از جان و دل ببریده ام
سر به پایت افکنم کز دست شد سامان ما

سرو جان ما تویی اندر سرابستان خرام
تا بیاساید ز شوق قامت تو جان ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.