۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

صبا چه گفت ز دلدار خشم رفته ی ما
کجا مقام گرفت آن مه دو هفته ی ما

نشسته در دل محزون ما شب و روزست
خیال روی نگار ز چشم رفته ی ما

درون سینه تنگم غمش نمی گنجد
بکرد فاش سرشکم غم نهفته ی ما

مگر به گوش نگارم نمی رسد سخنی
به درد روز فراقش شبی ز گفته ی ما

اگر خیال منش در ضمیر می ماند
عجب مدار نگارا ز بخت خفته ی ما

ز سوزن مژه ی دیده دوز الماسی
هزار گوهر شهوار گشته سفته ی ما

ببین که غنچه لعلش چگونه سیرابست
ز آب چشم جهانی گل شکفته ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.