۱۸۳ بار خوانده شده
دلبر سنگ دل شوخ جفاپیشه ی ما
نگذرد بر دل سنگین تو اندیشه ی ما
شب هجرانت درازست و چو زلفت تاریک
ننهادی بجز از خون جگر توشه ی ما
بیخ مهر رخ ما گرچه ز دل برکندی
جز وفای بت مه رو نبود پیشه ی ما
خرمن ماه رخش را مترصّد بودم
بانگ زد لعل لبش گفت مچین خوشه ی ما
قامت سرو بلندش به تفاخر می گفت
در دل ماء معین است همه ریشه ی ما
خونم از مردمک دیده روانست به جوی
رحمتت نیست تو بر خون جگر گوشه ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نگذرد بر دل سنگین تو اندیشه ی ما
شب هجرانت درازست و چو زلفت تاریک
ننهادی بجز از خون جگر توشه ی ما
بیخ مهر رخ ما گرچه ز دل برکندی
جز وفای بت مه رو نبود پیشه ی ما
خرمن ماه رخش را مترصّد بودم
بانگ زد لعل لبش گفت مچین خوشه ی ما
قامت سرو بلندش به تفاخر می گفت
در دل ماء معین است همه ریشه ی ما
خونم از مردمک دیده روانست به جوی
رحمتت نیست تو بر خون جگر گوشه ی ما
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.