هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌های ناشی از دوری و جفای او شکایت می‌کند. او از بی‌قراری، بی‌خوابی و اشک‌هایش می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند و رنج‌هایش را پایان دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۴۷

افتاده در دلم ز دو زلف تو تابها
زان هر شبم ز غصّه پریشانست خوابها

مهمان دیده است همه شب خیال تو
آرم برای بزم خیالت شرابها

خون دل از دو دیده ی مهجور می کنم
اندر پیاله وز جگر خود کبابها

گفتم نظر به حال من خسته دل فکن
از روی لطف دوست شنیدم جوابها

گفتم مکن جفا به من خسته بیش ازین
کز دیده رفت در غم هجرم شرابها

تابم ببردی از دل مجروح ناتوان
دادی مرا به دست غم هجر تابها

مه در نقاب می نتوان دید در جهان
بگشا به لطف از رخ چون مه نقابها
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.