هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و وصال معشوق سخن میگوید، اما با بیاعتمادی به بخت و طالع، از درد فراق و سودازدگی زلف و مستی چشمان معشوق مینالد. او عشق را فراتر از قدرت پادشاهان میداند و حضور معشوق را شیرینتر از شهد و شکر توصیف میکند. در غیاب معشوق، حتی شکر نیز زهرآلود میشود. شاعر از زیباییهای طبیعت و لحظات خوش با دوستان سخن میگوید، اما باز هم به یاد معشوق و خیال او میافتد و از بیخوابی و رنج ناشی از فراق شکوه میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری داشته باشد.
شمارهٔ ۶۰
دوش روی یار می دیدم به خواب
آن خیال خواب بودم یا سراب
نیست از بخت جهان آن باورم
کم به طالع تابد از وصل آفتاب
از دو زلفت گشته ام سودازده
وز دو چشمت می شوم مست و خراب
مرد عشق دست و بازوی تو نیست
گر بود کیخسرو و افراسیاب
با توأم حنظل چو شهد و شکّرست
بی توأم شکّر بود چون زهر ناب
در لب جوی و میان گل به باغ
خوش بود نالیدن چنگ و رباب
صوت بلبل هر دمی بس خوش بود
جام می با دوستان در ماهتاب
هر کش این دولت میسّر می شود
او چه می خواهد ازین به فتح باب
چون خیالت را دو اسبه تاختی
از چه رو بستی به چشمم راه خواب
غمزه خون ریز شد گفتم مکن
از سر مستی جهان یک سر خراب
آن خیال خواب بودم یا سراب
نیست از بخت جهان آن باورم
کم به طالع تابد از وصل آفتاب
از دو زلفت گشته ام سودازده
وز دو چشمت می شوم مست و خراب
مرد عشق دست و بازوی تو نیست
گر بود کیخسرو و افراسیاب
با توأم حنظل چو شهد و شکّرست
بی توأم شکّر بود چون زهر ناب
در لب جوی و میان گل به باغ
خوش بود نالیدن چنگ و رباب
صوت بلبل هر دمی بس خوش بود
جام می با دوستان در ماهتاب
هر کش این دولت میسّر می شود
او چه می خواهد ازین به فتح باب
چون خیالت را دو اسبه تاختی
از چه رو بستی به چشمم راه خواب
غمزه خون ریز شد گفتم مکن
از سر مستی جهان یک سر خراب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.