هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و هجران معشوق می‌نالد و از اضطراب و نابسامانی حال خود سخن می‌گوید. او از اشک‌های خونین، آتش هجران، و سرگردانی در بیابان فراق یاد می‌کند و تنها درمان خود را در جام شراب می‌داند. شاعر همچنین از شیرین‌زبانی معشوق و چشم‌های مست او یاد می‌کند و آرزوی وصال را دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، غم و اندوه، و اشاره به مصرف شراب به عنوان درمان است که برای مخاطبان جوان و بزرگسال مناسب‌تر می‌باشد.

شمارهٔ ۶۱

ای عزیزان تا به کی باشد ز غم حالم خراب
تا به کی باشد دل و جانم چنین در اضطراب

تا به کی جان مرا در آتش هجران نهد
تا به کی باشم ز آب دیدگان در خون ناب

تا به کی از تیغ هجر خود کند ما را زبون
خون دل را ریختن آخر چه می بیند صواب

تا به کی دارد مرا بر روی شهرآرای خویش
همچو زلف خوب رویان پر ز پیچ و پر ز تاب

در بیابان فراقت چند سرگردان شوم
تشنه ی مسکین ز حسرت آب پندارد سراب

خاطر مسکین من در بند تنهایی بماند
هیچ درمانش نمی دانم بجز جام شراب

تلخ گفتن خوش نمی آید از آن شیرین زبان
پس چرا بر من نمی آید از او غیر خطاب

هیچ می دانی دو چشم شوخ او مانند چیست
نرگسی مخمور کاو باشد همیشه مست خواب

از وصالت گر کنی شادم چه بهتر زان بود
در جهان بسیار خیری باشد از روی ثواب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.