هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از شرمندگی در برابر جمال معشوق، درد فراق، وفاداری بی‌قید و شرط و التماس برای توجه معشوق سخن می‌گوید. شاعر خود را اسیر زلف و چشمان فتنه‌گر معشوق می‌داند و حاضر است برای او هر فدایی کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و مناسب مخاطبان با درک ادبی بالاتر است.

شمارهٔ ۸۱

سرو بستان خجل ز رفتارت
شرم دارد شکر ز گفتارت

تا به چند ای نگار شهرآشوب
می کُشم نفس و می کشم بارت

ای طبیب دلم چه شد آخر
که نپرسی ز حال بیمارت

شرمسارم ز مردم دیده
چند جویم به اشک آزارت

گل وصل تو با دگر یاری
من دلخسته چون خورم خارت

گر به تیغم زنی از آن بازو
شوم از جان فدا دگر بارت

یک سر مو اگر فروشندت
به جهانی منم خریدارت

زآن دو زلف و دو چشم پر فتنه
از دل و جان شدم گرفتارت

هم نگاهی به سوی ما می کن
تا نگهبان بود نگه دارت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.