هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود رنج‌های فراوانی که متحمل شده، حاضر نیست حتی لحظه‌ای معشوق را بیازارد. او حتی آماده است جان خود را فدا کند و در جهان به دنبال معشوق بگردد. شاعر از دوری معشوق رنج می‌برد و در حیرانی به سر می‌برد، در حالی که معشوق به آرامی خوابیده است. او از معشوقی می‌گوید که مانند سرو سر از او کشیده و خودش تمام جهان را در سر معشوق کرده است. در پایان، شاعر از دل خسته‌اش می‌خواهد که هنوز پند او را نپذیرفته است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۲

چند از جان کشم به دل بارت
خون من خورد چشم خون خوارت

گرچه آزار من به جان طلبی
ما نخواهیم یک دم آزارت

گر فروشی به جان غم رویت
می شوم در جهان خریدارت

چون سکندر به وصل آب حیات
دیده مشتاق شد به دیدارت

تو به خواب خوشی و من تا روز
شده حیران ز بخت بیدارت

تو سر از ما کشیده ای چون سرو
ما جهان کرده در سر کارت

ای دل خسته ی حزین بیرون
نشد از سر هنوز پندارت
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.