۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴

صبحدم نکهت صبا برخاست
مشک گویی که از خطا برخاست

بوی زلفش سوی جهان آورد
وز جهان بانگ مرحبا برخاست

دل ما با غم رخش بنشست
تا بتم از سر وفا برخاست

دلم از جان گدای کوی تو شد
عاقبت زار و بی نوا برخاست

بوی پیمان او نمی آید
از سر عهد گوییا برخاست

سرو قدّش خمید در بستان
ناله ی خوش ز جان ما برخاست

قول بیگانگان به جان بشنید
وز سر مهر آشنا برخاست

عقل گفتا تو گوشه گیر ای دل
کاین نه بالاست کان بلا برخاست

عاقبت بر جهان ترّحم کرد
دلبرم وز ره جفا برخاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.