هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن میگوید، با توصیف زیبایی معشوق و مقایسه آن با سرو و گل. او از درد فراق و اشتیاق به وصال مینالد و از معشوق میخواهد که به دیدارش بیاید. همچنین، شاعر به ناپایداری دنیا و گذر زمان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و ناپایداری دنیا نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۸۵
بیا که پیک نظر می دوانم از چپ و راست
که تا کجا چو تو سروی به باغ جان برخاست
و یا گلی که به روی تو باشدش نسبت
چگونه صحن چمن را به حسن خویش آراست
بگشت گرد جهان و ندید چون رخ تو
گلی و نیز چو قدّ تو هیچ سرو نخاست
اگر کنی گذری سوی ما نباشد عیب
تو سرو جانی و دایم تو را گذر بر ماست
ببرده ای دلم از دست و باز پس ندهی
چه اوفتاد چه شد در جهان مگر یغماست
بیا بیا و غنیمت شمر یکی امروز
که را امید بقا ای عزیز بر فرداست
زلال وصل زمانی بر آتش دل زن
ز شور عشق تو جانا به عالمی غوغاست
دل از فراق تو بر آتش بلا سوزان
دو دیده از غم هجر تو دایماً دریاست
دلت نسوخت به حال من ضعیف نحیف
نه دل بود نه دل آن دل مگر که آن خاراست
فراق جمله رفیقان زمانه می طلبد
بدید عاقبت الامر آنچه دشمن خواست
که تا کجا چو تو سروی به باغ جان برخاست
و یا گلی که به روی تو باشدش نسبت
چگونه صحن چمن را به حسن خویش آراست
بگشت گرد جهان و ندید چون رخ تو
گلی و نیز چو قدّ تو هیچ سرو نخاست
اگر کنی گذری سوی ما نباشد عیب
تو سرو جانی و دایم تو را گذر بر ماست
ببرده ای دلم از دست و باز پس ندهی
چه اوفتاد چه شد در جهان مگر یغماست
بیا بیا و غنیمت شمر یکی امروز
که را امید بقا ای عزیز بر فرداست
زلال وصل زمانی بر آتش دل زن
ز شور عشق تو جانا به عالمی غوغاست
دل از فراق تو بر آتش بلا سوزان
دو دیده از غم هجر تو دایماً دریاست
دلت نسوخت به حال من ضعیف نحیف
نه دل بود نه دل آن دل مگر که آن خاراست
فراق جمله رفیقان زمانه می طلبد
بدید عاقبت الامر آنچه دشمن خواست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.