۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

به سروی ماند آن بالای او راست
بگو تا از کدامین چشمه برخاست

چرا چون جان عزیزش من ندارم
چو او را جای دایم در دل ماست

فدای او بباید گشت ما را
از آن رو کاو عزیزی پای برجاست

به هر بادی چو بید از جا نجنبید
بگفتم صورتی چون قامتش راست

سر از ما می کشد از سرفرازی
بگو تا خود چرا بیگانه از ماست

به حسن قامت آن سرو روانم
بیامد وز قد آن بستان بیاراست

مرا بی وصلش از عالم چه حاصل
جهان بینم به روی دوست بیناست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.