هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌گوید و از بیداد و جفای معشوق شکایت می‌کند. او از دل‌شکستگی و بی‌قراری خود می‌نالد و زیبایی معشوق را با عناصر طبیعت مانند ماه و سرو مقایسه می‌کند. شاعر از بی‌وفایی معشوق گله دارد و از هجران و دوری او رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۸

بر منت ای دل و دین این همه بیداد چراست
و این همه جور و جفا راست بگو تا ز چه خاست

دل من خواست که تا شرح غمت عرضه دهد
چه کنم با که بگویم مگر این کار صباست

تا کند حال دلم عرضه بدان سنگین دل
سخنی گوید چون قامت و بالای تو راست

راست پرسی ز من خسته روان در بستان
مثل آن قامت زیباش دگر سرو نخاست

چون مه چاردهم روی تو را دید ز غم
شرمش آمد ز رخ خوب تو زان روی بکاست

نسبت روی تو با ماه فلک می کردم
چون بدیدم به حقیقت ز کجا تا به کجاست

شب روی بی سر و پایی به جهان سرگشته
نسبتش با تو نشاید که کنند این نه رواست

خواب در دیده ی بی خواب نیاید ما را
تا ز دیدار تو ای دوست به ناکام جداست

دل ببردی و نکردی به وفا میل چرا
ای بسا پیرهن جان که ز هجر تو قباست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.