هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و توصیفی، گفت‌وگویی شاعرانه بین شاعر و معشوق را به تصویر می‌کشد. شاعر با زیبایی‌های معشوق، مانند قامت بلند، چهره‌ی درخشان، و زلفان عنبرین او را می‌ستاید، اما معشوق پاسخ‌هایی می‌دهد که گاه ستایش شاعر را رد می‌کند و گاه با کنایه پاسخ می‌گوید. در نهایت، شاعر از بی‌تفاوتی معشوق و سنگدلی او شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق ناکام و احساسات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۳

تا قامت او به باغ برخاست
سرتاسر شهر شهور و غوغاست

گفتم که قدش به سرو ماند
گفتا که نباشد این چنین راست

گفتم که نظر به قامتش کن
گفتا که چمن دگر بیاراست

گفتم که بلاست بر دل خلق
گفتا تو ببین که آن چه بالاست

کز رشک قد تو سرو بستان
دستش همه بر دعا به بالاست

گفتم ز چه میل ما نداری
سروش چو مدام میل بر ماست

سرو از نظر جهان بیفتاد
تا سرو قدش به پای برخاست

گفتم که رخش بهست یا ماه
گفتا که ازوست در کم و کاست

گفتم که ز عنبرست زلفش
گفتا که، کرا مجال و یاراست

گفتم که کمان ابروانش
تیر مژه زان کمان شود راست

گفتم که دلش نسوخت بر ما
گفتا که دلش چو سنگ خاراست

فریاد و فغان ما ز حد رفت
بر ما نظر ار کنی خداراست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.