۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴

بخشد گناه بنده که او پادشاه ماست
گوید که بنده ایست که او در پناه ماست

منعم مکن به غمزه ی خونریز در غمت
غمّاز نیست نیک بدان کاو سیاه ماست

خون جگر ز دیده گشادم ز غم ببین
گر نشنوی تو مردم چشمم گواه ماست

جان در امید وصل تو دادیم دلبرا
گفتی شبی که بنده ی بی اشتباه ماست

رفتم به درگهش که زنم بوسه ای به خاک
دل برد از دو دستم و گفتا که راه ماست

کردیم جان فدای لب لعل دلکشش
روزی به لطف گفت که او نیک خواه ماست

دل برد و یک نظر سوی حال جهان نکرد
بختم به لابه گفت فلانی گناه ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.