هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌وفایی و جفای معشوق خود شکایت دارد. شاعر از نگاه خشمگین و ابروان درهم معشوق می‌نالد و می‌گوید که در غم او هیچ دوستی ندارد و دشمنانش بسیارند. او تأکید می‌کند که معشوق هنر دوست‌پروری ندارد، اما در عاشق‌کشی استاد است. با این حال، شاعر از جور معشوق نمی‌گردد و غم او در دلش نقش بسته است. در پایان، شاعر به مهر و محبت خود به معشوق اشاره می‌کند و می‌گوید که عمری است مسلمان است، اما دل در گرو عشق آن مه‌رخ دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۱۴

ترا با ما بگو جانا چه کین است
که با ما دایماً رایت چنین است

به چشم خشم در ما بنگری تیز
دو طاق ابروانت پر ز چین است

ندارم در غمت یک دوست باری
چه گویم دشمنم یک رو زمین است

ولیکن دوست پروردن ندانی
به عاشق کشتنت صد آفرین است

به جور از دوست برگشتن ندانم
غمت در دل مرا نقش نگین است

کسی کاو از جفا برگردد از دوست
در این مذهب ورا نه دل نه دین است

بشد عمری مسلمانان که در دل
مرا مهر رخ آن مه جبین است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.