هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، توصیفی زیبا و پراحساس از معشوق و حالات عاشقانه شاعر ارائه میدهد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند سرو، زلف، ابرو و چشمان معشوق، احساسات عمیق خود را بیان میکند. همچنین، از درد عشق و جفای معشوق نیز سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسن قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی برای درک داشته باشند.
شمارهٔ ۱۱۵
آن سرو بین که بر لب جوی ایستاده است
وآن زلف بین که بر رخ چون مه نهاده است
آن غمزه بین که بسته ره خواب ما به سحر
و ابرو نگر که شست کمان را گشاده است
تا مرغ جان ز پای درآید حذر بکن
ای دل که ترک عربده جومست باده است
کامم نداد آن دهن تنگ چون شکر
دلبر به چشم شوخ دل از من ستانده است
کارم به کام دشمن و بارم به دل مگر
مادر مرا ز بهر چنین روز زاده است
شه رخ مزن به اسم شهم بیش از این که دل
در عرصه ی جفای تو مسکین پیاده است
حال جهان چو پرسی و گویم که حال چیست
خون در دلم ز غصه دهر ایستاده است
رخساره ام به خون جگر گشت زرنگار
تا دیده را نظر به زنخدان ساده است
دیگر نیامدش دو جهان در نظر دلم
تا چشم جان بدان رخ چون مه فتاده است
وآن زلف بین که بر رخ چون مه نهاده است
آن غمزه بین که بسته ره خواب ما به سحر
و ابرو نگر که شست کمان را گشاده است
تا مرغ جان ز پای درآید حذر بکن
ای دل که ترک عربده جومست باده است
کامم نداد آن دهن تنگ چون شکر
دلبر به چشم شوخ دل از من ستانده است
کارم به کام دشمن و بارم به دل مگر
مادر مرا ز بهر چنین روز زاده است
شه رخ مزن به اسم شهم بیش از این که دل
در عرصه ی جفای تو مسکین پیاده است
حال جهان چو پرسی و گویم که حال چیست
خون در دلم ز غصه دهر ایستاده است
رخساره ام به خون جگر گشت زرنگار
تا دیده را نظر به زنخدان ساده است
دیگر نیامدش دو جهان در نظر دلم
تا چشم جان بدان رخ چون مه فتاده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.