هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و مستی و شیدایی سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر عشق او بر خود می‌سراید و از درد فراق و عشق نافرجام شکوه می‌کند. او از طبیب درد خود (معشوق) طلب دوا می‌کند، اما پاسخ تلخ می‌شنود که باید صبر پیشه کند. شاعر همچنین از گذر عمر و از دست رفتن شادی‌های جوانی اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.

شمارهٔ ۱۱۹

به تابستان خوشی در ماهتابست
که در عکس رخش در ماه تابست

به بستان نرگس مخمور در صبح
ز چشم سرخوشت مست و خرابست

نه مستست و نه مخمور و نه هوشیار
ز بوی عشق تو در عین خوابست

نمی تابد به عالم روی خورشید
مگر زآن رو که ماهم در نقابست

چرا ابروی شوخ دوست با ما
چنین پیوسته در عین عتابست

دوا جستم ز لعلش بی تکلّف
طبیب درد من تلخش جوابست

بگفتا صبر می باید به کارت
دو چشمم از صبوری چون سرابست

جهان را نیست باری رنگ و بویی
که ذوق عیش در عهد شبابست

نمی دانم ز درد عشق باری
جهان را جان و دل یکسر کبابست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.