۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵

به دل چو سنگدلانی به مهربانی سست
ز عهد دور به غایت، به دلریایی چست

به جست و جوی تو عمر عزیز کردم صرف
به اختیار جدایی ز ما نباید جست

نمی رود ز مقابل نهال قامت دوست
خیال قد چو سروت ز دیده ی ما رست

گزید بر من بیچاره دلبری دیگر
وفا نکرد و دو چشم از حیا و شرم بشست

هزار صورت مهوش اگر بود به جهان
ز دلبران طلبیدن وفا و عهد نخست

اگر به حسن بود یوسف زمانه کسی
چه چیز ارزد اگر ناید او به عهد درست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.