هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از دوری معشوق رنج می‌برد، از زیبایی‌اش حیران است و از بی‌توجهی و خشم معشوق در عذاب. شاعر از بخت بد خود در عشق شکایت دارد و آرزوی وصال و بوسه‌ای از معشوق را دارد که به نظر غیرممکن می‌رسد. عشق او به معشوق در دلش نقش بسته و جدایی‌ناپذیر است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی اشارات به رنج‌های عشق و ناامیدی وجود دارد که برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۴۹

تا مرا دیده بر آن زهره جبین افتادست
دلم از دوری او سخت حزین افتادست

دیده ام حسن رخش دید و در او حیران شد
راستی بر همه آفاق گزین افتادست

بر من خسته دل آخر چه سبب بی جرمی
خشم کردست و بر ابروش به چین افتادست

کام دل هست جدا دایم از این بی سر و پا
عادت بخت من اینست و چنین افتادست

از لب لعل دهد شب همه شب کام رقیب
از چه رو با من بیچاره به کین افتادست

بوسه ای خواهم از او در عوضش جان خواهد
ای عزیزان چه کنم قصّه بدین افتادست

مهر تو چون رود آخر ز دل و جان جهان
عشق تو با دل من نقش نگین افتادست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.