۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۵

دل من با غم عشق تو چنان خو کردست
که جهان را به سوی عشق تو یکسو کردست

مردم دیده ی غمدیده ام از دست غمت
خون دل را ز فراقت همه در جور کردست

طوطی جان من خسته قناعت نکند
شکّرین لعل توأش بین که چو بدخو کردست

گل روی تو به بستان ملاحت هردم
بلبل آسای مرا بین که سخنگو کردست

در خیال قد و بالا و میانت باری
تن ما را ز غم عشق تو چون مو کردست

تا ز چوگان دو زلفت ز سر جور و جفا
دل ما را به سر کوی تو چون گو کردست

قوت روحم شده و قوّت جانم بخشید
دل ما در سر زلفین تو تا خو کردست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.