هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات شاعر به معشوق است که با دوری او، آرامش و صبر از زندگی شاعر رخت بربسته است. شاعر از زیبایی و تأثیر معشوق بر زندگی خود می‌گوید و درد دوری را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۶

تا مرا دیده ز دیدار تو مهجور شدست
بی تکلف دلم از درد تو مهجور شدست

تا برفتی ز برم ای بت بگزیده ی من
صبر و آرام و قرار از دل ما دور شدست

دل برفت از بر من تا تو برفتی ز برم
واین زمان هم نفس آن مه منظور شدست

نرگس شوخ ورا بین که چو شورانگیزست
مست بودست و ببین باز چه مخمور شدست

شمع و کاشانه ی جانی و جهانی دانم
بی فروغ رخ زیبای تو بی نور شدست

تا به من خیل خیال تو مظفّر گشتست
لشکر عشق تو بر دل همه منصور شدست

شهد شیرین لب او که دوای دل ماست
نیک بنگر که ز آمد شد زنبور شدست

شاهباز دل سرگشته که گردد به جهان
باز پیش غم عشق تو چو عصفور شدست

وصف رخسار ترا من نتوانم گفتن
نازنینا به جهان حسن تو منشور شدست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.