هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود می‌نالد. او بلندی قامت و شیرینی لب‌های معشوق را ستایش می‌کند، اما از بی‌مهری و سرکشی او شکایت دارد. شاعر شب‌های هجران را طولانی توصیف می‌کند و دل‌بستگی خود به زلف‌های معشوق را بیان می‌دارد. در نهایت، او از بی‌وفایی معشوق گلایه کرده و مهر خود را از بیخ کنده می‌داند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۱۶۰

سهی سرو مرا بالا بلندست
لب جان بخش او خوشتر ز قندست

منم در عشق او نالان همانا
نمی داند شب هجران که چندست

کسی داند درازی شب هجر
که در زلف دلارامی به بندست

دل مسکین من در بام و در شام
به نار هر دو رخسارت سپندست

چرا آن دلبر نامهربانم
درخت مهر ما از بیخ کندست

ندارد با من دلخسته یاری
به غایت سرکش و بدخو و تندست

چو بدخویی نباشد در جهان هیچ
مکن جانا که کاری ناپسندست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.