هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و فراق معشوق خود سخن میگوید. او از درد هجران، بیقراری و اشتیاق به دیدار یار مینالد و از ناامیدی و رنجهای عشق شکایت میکند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند لعل لب، آهوی وحشی و گلشن وصل، احساسات خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.
شمارهٔ ۱۶۲
که آن لعل لب نوشین گزیدست
که مهرت را به جان و دل خریدست
کند منع من مسکین بی دل
کسی کان روی مهوش را ندیدست
بشد عمری که تا آن دلبر از ما
بسان آهوی وحشی رمیدست
مگر آهو که مشک آید ز نافش
بگرد کوی آن مه رو چریدست
دو دیده در رخ زیباش بستم
که وصلش لعل جانم را کلیدست
نهال قامتم از بار هجران
به بستان فراق او خمیدست
کسی حال من بی دل بداند
که طعم شربت هجران چشیدست
دل و دست امید من یکی روز
گلی از گلشن وصلش نچیدست
اگرچه بار بسیارم به دل هست
جهان در کوچه ی عشقش خزیدست
که مهرت را به جان و دل خریدست
کند منع من مسکین بی دل
کسی کان روی مهوش را ندیدست
بشد عمری که تا آن دلبر از ما
بسان آهوی وحشی رمیدست
مگر آهو که مشک آید ز نافش
بگرد کوی آن مه رو چریدست
دو دیده در رخ زیباش بستم
که وصلش لعل جانم را کلیدست
نهال قامتم از بار هجران
به بستان فراق او خمیدست
کسی حال من بی دل بداند
که طعم شربت هجران چشیدست
دل و دست امید من یکی روز
گلی از گلشن وصلش نچیدست
اگرچه بار بسیارم به دل هست
جهان در کوچه ی عشقش خزیدست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.