هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از حال و هوای عاشقانه خود، درد فراق و هجران، و اشتیاق به وصال معشوق سخن میگوید. او از عشق به عنوان یک تجربه عمیق و دردناک یاد میکند و از خداوند میخواهد که معشوق را از حال او آگاه کند. شاعر همچنین به گذرا بودن دنیا و اهمیت عشق واقعی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۷۲
امشبی حال وضع ما دگرست
در میان دست جان ما کمرست
دیده ی دیدنش به جان طلبم
غرض ما ز دوست یک نظرست
خسرو عشق با خیالش گفت
لب شیرین او به از شکرست
گشته ام همچو موی در هجران
یارب او را ز حال من خبرست
در فراقش ببین که می بارم
این همه خون دیده کز جگرست
بگذر از جور با من مسکین
کار عالم ببین که در گذرست
حال ما همچو زلفت آشفته
از غم روی تو بهم دگرست
قلب جانم مدام بر آتش
رنگ رویم ز هجر همچو زرست
دل مسکین من، ببینم باز
کز شب وصل یار بهره ورست
از همه دانشی که بود مرا
آیه ی عشق آن صنم زبرست
ای دل خسته، گرد عشق مگرد
بیش از این زآنکه کار پرخطرست
به یقین بنده ام تو را به جهان
آخر از بندگی چرا به درست
در میان دست جان ما کمرست
دیده ی دیدنش به جان طلبم
غرض ما ز دوست یک نظرست
خسرو عشق با خیالش گفت
لب شیرین او به از شکرست
گشته ام همچو موی در هجران
یارب او را ز حال من خبرست
در فراقش ببین که می بارم
این همه خون دیده کز جگرست
بگذر از جور با من مسکین
کار عالم ببین که در گذرست
حال ما همچو زلفت آشفته
از غم روی تو بهم دگرست
قلب جانم مدام بر آتش
رنگ رویم ز هجر همچو زرست
دل مسکین من، ببینم باز
کز شب وصل یار بهره ورست
از همه دانشی که بود مرا
آیه ی عشق آن صنم زبرست
ای دل خسته، گرد عشق مگرد
بیش از این زآنکه کار پرخطرست
به یقین بنده ام تو را به جهان
آخر از بندگی چرا به درست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.