هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد هجران و فراق از معشوق را بیان می‌کند. شاعر از شب تار و انتظار صبح می‌گوید و از عشق بی‌زوال به معشوقی با زیبایی‌های توصیف‌شده (مانند رخ مانند ماه، قد مانند سرو، و ابروان هلالی) سخن می‌گوید. او از خیالات و آرزوهایش برای وصال یار می‌گوید اما در نهایت به ناامیدی و شکستگی بال از غم فراق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۸۵

چه شبست یارب امشب که خروس صبح لالست
که مرا ز درد هجرانش ز جان خود ملالست

دل از انتظار صبحم بگرفت در شب تار
مگر اختر سعادت ز فراق در وبالست

شب تار روشنم شد ز صباح روی جانان
دل خسته خرّمی کن که ز پرتو جمالست

رخ او مه دو هفته قد او چو سرو رسته
به کنار آب حیوان و دو ابرویش هلالست

سر زلف او گرفتم شب دوش و خوش بخفتم
دل من به خواب می گفت که این هم از خیالست

دل خسته فکر باطل برو و ز سر بدر کن
شب وصل یار خواهی؟ چه تصوّر محالست

همه چیز را کمالی ز زوال نیست ممکن
غم عشق روی جانان و کمال بی زوالست

چه کنم چو مرغ جانم ز غم فراق باری
به هوای وصل جانان ز جفا شکسته بالست

به دل جهان نه اکنون غم روی تست محکم
به دو چشم دوست عمری که اسیر زلف و خالست
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.