هوش مصنوعی: این متن عاشقانه بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از وصل و عشق معشوق سخن می‌گوید و درد فراق و اشتیاق دیدار را توصیف می‌کند. شاعر خود را غلام و بنده‌ی معشوق می‌داند و از زیبایی‌های او مانند رخسار و زلف سیاهش یاد می‌کند. در نهایت، او از رسیدن به وصال معشوق ابراز خوشحالی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۹۰

از وصل مرا جهان به کامست
آن آهوی وحشیم به دامست

وین توسن روزگار خودکام
شکرست به زیر پا که رامست

ای دل تو عنان خود نگهدار
کاین توسن چرخ بدلگامست

آن کس که چو من غلام او نیست
بنمای به من که او کدامست

گر نیست تو را به بنده شوقی
ما را به وصال تو مدامست

چون خون منت حلال گشتست
وصل تو چرا به من حرامست

ای ماه تمام در نکویی
مارا غم عشق تو تمامست

صبح رخ تو چو آفتابست
زلف سیه تو همچو دامست

من بنده ی خاص تو ز جانم
از لطف عمیم تو که عامست

سودای دو زلفت ای ستمگر
پختیم ولی هنوز خامست

شکرست که دی گذشت و امروز
از وصل توأم جهان به کامست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.