۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۵

رخ زیباش مهتابی تمامست
دو زلفش را به رخ تابی تمامست

دو چشم سرخوشش مستست و مخمور
به سرمستی ورا خوابی تمامست

دل مسکین ما را در ره عشق
به جان تو که اسبابی تمامست

بسی بابست اندر عشق بازی
به وصل تو مرا بابی تمامست

دلم عاشق بدو، مهرش به سر بار
گل نم دیده را آبی تمامست

غریق ورطه ی دریای هجران
کجا یابد که پایابی تمامست

نیاز من به کویش هست بسیار
خم ابروش محرابی تمامست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.