۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۶

نگارا روی تو ماهی تمامست
مهش در کوی تو راهی تمامست

دو ماهم وعده ای دادی به وصلت
فراقت در دلم ماهی تمامست

ز درد هجر آن روی چو گلنار
رخ جانم ز غم کاهی تمامست

دو چشم مست شوخت ای نگارین
به خون بنده بی راهی تمامست

اگر آیینه جانست رویت
به تندی گر کشم آهی تمامست

چو سرو انداز جانا سایه بر ما
کز آن سایه مرا جاهی تمامست

نظر کن بر من بی دل خدا را
که دل دانی نظرگاهی تمامست

ندارد یوسف مصری گناهی
عزیز من ورا گاهی تمامست

دو شاه اندر یکی کشور نگنجد
جهان را گوییا شاهی تمامست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.