هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و فراق و درد دل سخن می‌گوید و بیان می‌کند که شادی در جهان کم است و غم نصیب او شده است. او از فراق یار و درد دلش می‌نالد و آرزو می‌کند که روزی دوباره به وصال معشوق برسد. شاعر از باد به عنوان تنها محرم اسرارش نام می‌برد و از زلف پراکنده و درهم معشوق یاد می‌کند که نماد درد فراق اوست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و غمگینانه است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۹۷

دلا در جهان شادمانی کمست
نصیب تو باری ز عالم غمست

مخور غم برو بیش از این شاد باش
که کار جهان سر به سر یک دمست

غم دل بگو با که گویم دمی
به جز باد کاو پیش تو محرمست

چو محراب ابروی تو پشت دل
ز بار فراق تو دایم خمست

اگر یادت از من نیامد دمی
غم دوست باری مرا همدمست

دل خسته ی من ز درد فراق
چو زلفت پراکنده و درهمست

نگشتم به سور وصال تو شاد
ز هجران رویت مرا ماتمست

گذاری به ما گر کنی دور نیست
کز آب دو چشمم جهان در نمست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.