۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۸

مرا عشق رخت یاری قدیمست
غم عشق تو دلداری قدیمست

نه امروزست ما را با غمت کار
که بازار تو بازاری قدیمست

نه گل را رنگ و بوی امروز بودست
جهان را بین که گلزاری قدیمست

به روی گل هزار آشوب دارد
گذار او را که بازاری قدیمست

جدیدی نیست ما را عشق رویت
که عشق طلعتت یاری قدیمست

بنای عاشقی از ما ندانید
حدیث عاشقی باری قدیمست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.