۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۱

لطف جان بخش تو امّید گنه کارانست
هرکه رایش بجز این نیست گنه کار آنست

ای گنه کار گنه کرده مکن انکاری
تکیه بر لطف خدا کن که یقین کار آنست

ناامید از کرم دوست نمی شاید بود
کاین هواییست که اندر سر بسیارانست

شکر معبود که با این همه اسباب گناه
رحمت ایزد بی چون به سرم بارانست

گرچه من بار غم عشق تو در دل دارم
همه دانند که بر خاطر من بار آنست

هجر با وصل نهادست و شب و روز بهم
گر... ای دوست یقین یار آنست

جرم اگر هست مرا تکیه بر عفوت کردم
زآنکه الطاف و کرم عادت دلدارانست

یار اگر حال من بی دل و بی جان پرسد
زود گویش که به کام دل اغیارانست

چشم سرمست تو بر بود دل و جان جهان
ای جفاجوی چنین عادت عیارانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.