هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوقی زیبا و فریبنده سخن می‌گوید که دل او را ربوده است. او از درد فراق و بی‌خوابی‌های شبانه می‌نالد و از نامهربانی معشوق شکایت دارد، اما با این وجود، عشق او را روح و جان خود می‌داند. شاعر زیبایی معشوق را با ماه و سرو مقایسه می‌کند و از شوریدگی و سرکشی زلف‌های او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و شوریدگی عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۰۳

بتی کاو بس عجب شیرین زبانست
دل از من بستد و در بند جانست

نگاری کاو به رخ ماهی تمامست
مهی کاو بر سر سرو روانست

ربود از من دل و رویش ندیدم
از آنم خون دل بر رخ روانست

مسلمانان ز دلدارم بپرسید
چرا همچون پری از من نهانست

شبی تا صبح خوابم نیست در چشم
همه روزم ز درد او فغانست

نباشد در مزاجش مهربانی
از آن رو این چنین نامهربانست

نپیچم سر ز رایش با همه جور
که ما را عشق او روح و روانست

دلم چون زلف دلبر ناشکیب است
تنم چون چشم جانان ناتوانست

به شوخی نیست مانندش به عالم
مگر او فتنه ی آخر زمانست

دو زلفش بر قمر ساید شب و روز
چنین شوریده و سرکش از آنست

نمی دانم چرا با این همه لطف
چنین فارغ از احوال جهانست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.