هوش مصنوعی: شاعر از درد فراق و غم هجران می‌نالد و از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد. او بیان می‌کند که دلش را برده‌اند و اکنون در غم جان است. شاعر از معشوق می‌خواهد بازگردد و به سرچشمه‌ی جانش گذری کند. همچنین، او از تأثیر غم هجر بر زندگی خود می‌گوید و اشاره می‌کند که گویی روح و جانش از او دور شده‌است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی ناشی از غم و هجران است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکایت از معشوق و اشاره به رنج‌های عاطفی برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۲۰۶

دیگر دلم از دست تو فریاد زنانست
دل بردی و بیچاره کنون در غم جانست

دل بردی و جان در صدف هجر نهادی
مشکل که تو را میل به سوی دگرانست

بازآی و به سرچشمه ی جانم گذری کن
در دیده ی ما جای چنان سرو روانست

نرخ زر و گوهر شده ارزان ز غم هجر
بر روی چو زر اشک چو سیماب روانست

من قالب بی روحم و جان از بر ما دور
زیرا که مرا جان و دل آن روح و روانست

آن دست که در گردن دلدار حمایل
بودیم کنون بر دلم از غصه زنانست

هر مرد که او گشت گرفتار بلایی
زنهار یقین دان که ز کردار زنانست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.