هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام خود میگوید. او با وجود بیمهری معشوق، عشق و ارادت خود را افزون میداند و از مقایسههای نادرست دیگران درباره راه دل گلایه میکند. شاعر به قدرت بیهمتای پروردگار اشاره کرده و در نهایت، از غم هجران و بار سنگین آن بر دوش خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمانگیز است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۲۴
بیا که دیده ی ما بی رخ تو پرخونست
ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست
اگرچه نیست تو را مهر و دوستی با من
به جان دوست که ما را ارادت افزونست
مثل زنند که دل را به دل بود راهی
میان ما نه چنانست دلبرا چونست
نشان صورت او دیده ام نیارد داد
که لطف قدرت پروردگار بی چونست
اگرچه لیلی وقتست او چه غم دارد
ز حال درد دلی کان به حال مجنونست
تو در تنعّم و شادی وصل دلداران
ببخش بر دل آن خسته ای که محزونست
مرا قدی چو الف بود در غم هجران
ببین که پشت جهانی ز بار غم چونست
ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست
اگرچه نیست تو را مهر و دوستی با من
به جان دوست که ما را ارادت افزونست
مثل زنند که دل را به دل بود راهی
میان ما نه چنانست دلبرا چونست
نشان صورت او دیده ام نیارد داد
که لطف قدرت پروردگار بی چونست
اگرچه لیلی وقتست او چه غم دارد
ز حال درد دلی کان به حال مجنونست
تو در تنعّم و شادی وصل دلداران
ببخش بر دل آن خسته ای که محزونست
مرا قدی چو الف بود در غم هجران
ببین که پشت جهانی ز بار غم چونست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.