هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق میگوید و از ناپایداری دنیا و جوانی سخن میراند. او از معشوق میخواهد که به او توجه کند و از غمهای دنیا دوری کند. شاعر همچنین به اهمیت عشق و لذتهای زودگذر زندگی اشاره میکند و تأکید میکند که هیچکس به آرزوهایش نمیرسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، برخی از ابیات به ناپایداری زندگی و فلسفهای وجودی اشاره دارند که مناسب مخاطبان با درک بالاتر است.
شمارهٔ ۲۶۰
دلم ز روی چو خورشید تو شکیبا نیست
چرا که خوشتر از آن در جهان تماشا نیست
تو سرو جان و جهانی و ما فتاده ی خاک
بگو به کوی که میلت چرا سوی ما نیست
بیا و روز جوانی به باد غصّه مده
که حال گردش این چرخ پیر پیدا نیست
غم جهان مخور ای دل که نیست بایستم
مراد هیچ کس اندر جهان مهیا نیست
به بوسه ای بنوازم به لطف خویش شبی
مرا ز لعل لبت بیش از این تمنّا نیست
دو روزه عمر که داری مخور غم امروز
از آن جهت که کسی را امید فردا نیست
مرا به نور تجلیست دیده ی بینا
زبان ببند که بر ذکر دوست گویا نیست
ز درد عشق تو ای دوست هر شب از دیده
که گفت با تو جهان در میان دریا نیست
چرا که خوشتر از آن در جهان تماشا نیست
تو سرو جان و جهانی و ما فتاده ی خاک
بگو به کوی که میلت چرا سوی ما نیست
بیا و روز جوانی به باد غصّه مده
که حال گردش این چرخ پیر پیدا نیست
غم جهان مخور ای دل که نیست بایستم
مراد هیچ کس اندر جهان مهیا نیست
به بوسه ای بنوازم به لطف خویش شبی
مرا ز لعل لبت بیش از این تمنّا نیست
دو روزه عمر که داری مخور غم امروز
از آن جهت که کسی را امید فردا نیست
مرا به نور تجلیست دیده ی بینا
زبان ببند که بر ذکر دوست گویا نیست
ز درد عشق تو ای دوست هر شب از دیده
که گفت با تو جهان در میان دریا نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.