هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد فراق و غم ناشی از دوری معشوق است. شاعر از بی‌قراری و اشک‌های بی‌پایان خود می‌گوید و وفاداری خود را به معشوق یادآور می‌شود، در حالی که از بی‌وفایی او شکایت دارد. او از غم و اندوه خود می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ چیز در جهان جز دیدار معشوق برایش اهمیت ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی مانند فراق، غم، و وفاداری نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است. همچنین، برخی از مضامین مانند شکایت از بی‌وفایی و اندوه شدید ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۶۸

هیچ شب نیست که در کوی غمت غوغا نیست
در فراق رخ تو دیده ما دریا نیست

سر و جانی تو، بود جای تو در دیده ی ما
از چه روی است بگو تا نظرت با ما نیست

شب دیجور فراق تو مرا محرم راز
غیر از این مردمک دیده خون پیما نیست

به سر و جان تو سوگند توانم خوردن
که مرا از غم رویت به جهان پروا نیست

گر بروید به سرِ چشمه ی حیوان سروی
هیچ شک نیست که او همسر آن بالا نیست

عهد بشکستی و پیمان بگسستی ما را
شکرم آنست که نقصان وفا از ما نیست

تا به کی غصّه خوری ای دل محزون با یار
خوش برآییم که احوال جهان پیدا نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.