هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و دوری از معشوق می‌نالد و از بی‌وفایی و نبود مهر در روزگار شکایت می‌کند. او با بیان گفت‌وگوهای خیالی با معشوق، عمق غم و اندوه خود را به تصویر می‌کشد و از انتظار بی‌پایان و ناامیدی‌هایش می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و شناخت از روابط پیچیده انسانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۷۸

ما را غمی چو شدّت هجران یار نیست
وینم بتر که غیر غمم غمگسار نیست

گفتم مگر نگار غم حال ما خورد
بوی وفا و مهر در این روزگار نیست

گفتی شبی به کلبه احزان گذر کنم
بازآ که در جهان بتر از انتظار نیست

گفتم خمار بشکنم اندر سحر به می
خوشتر ز شربت لب تو در خمار نیست

گفتی به صبر کوش به هجران ما ولی
زین بیش صبرم از رخ آن گل عذار نیست

گفتم که بار هست سگان را به کوی تو
ما را چرا به کوچه ی وصل تو بار نیست

گفتی برو صداع مده پیش از این مرا
رحمی ترا بدین تن مهجور زار نیست

گفتم تو سرو نازی و ما خاک ره به کوی
آخر به سوی ما ز چه رویت گذار نیست

از دست رفت دامن وصل تو این بتر
دستم ز کار رفت و به دستم نگار نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.