هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که بر اهمیت رها کردن دلبستگی‌های دنیوی و تمرکز بر عشق الهی تأکید دارد. شاعر بیان می‌کند که با رها کردن دل از تعلقات دنیا و تسلیم شدن در برابر خدا، انسان به آرزوهایش می‌رسد و به جایگاه والایی دست می‌یابد. همچنین، متن به مفاهیمی مانند فقر عرفانی، صبر، و وحدت وجود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فقر عرفانی و وحدت وجود ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۷

دل ز جان برگیر تا راهت دهند
ملک دو عالم به یک آهت دهند

چون تو برگیری دل از جان مردوار
آنچه می‌جویی هم آنگاهت دهند

گر بسوزی تا سحر هر شب چو شمع
تحفه از نقد سحرگاهت دهند

گر گدای آستان او شوی
هر زمانی ملک صد شاهت دهند

گر بود آگاه جانت را جز او
گوش مال جان به ناگاهت دهند

لذت دنیی اگر زهرت شود
شربت خاصان درگاهت دهند

تا نگردی بی نشان از هر دو کون
کی نشان آن حرم گاهت دهند

چون به تاریکی در است آب حیات
گنج وحدت در بن چاهت دهند

چون سپیدی تفرقه است اندر رهش
در سیاهی راه کوتاهت دهند

بی‌سواد فقر تاریک است راه
گر هزاران روی چون ماهت دهند

چون درون دل شد از فقرت سیاه
ره برون زین سبز خرگاهت دهند

در سواد اعظم فقر است آنک
نقطهٔ کلی به اکراهت دهند

ای فرید اینجا چو کوهی صبر کن
تا ازین خرمن یکی کاهت دهند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.