هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق ناامیدانه و درد هجران یار میگوید. او بیان میکند که در عشق به معشوق، از دنیا بیخبر شده و هیچ یاری جز او ندارد. نالههایش بیاثر بوده و امیدش به وصل تبدیل به رنج شده است. درخت امیدش در باغ وصلت جز غم باری ندارد و جهان را پر از حسرت میبیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و حسرتبار است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۲۸۵
مرا در عشقت از عالم خبر نیست
به جای تو مرا یاری دگر نیست
به درد عشق رویت سخت زارم
یقین کز حال ما را خبر نیست
بسی نالیدم اندر صبحگاهی
همانا ناله ی ما را اثر نیست
بسی بودم به وصل یار امید
از این امید جز خون جگر نیست
درختی کاشتم در باغ وصلت
که امروزش بجز غم بار و بر نیست
دو دیده بس که بارید آب حسرت
ز درد هجر او بر ما گذر نیست
جهان مستغرق دریای حسرت
چنان شد کز غمش راهی به در نیست
به جای تو مرا یاری دگر نیست
به درد عشق رویت سخت زارم
یقین کز حال ما را خبر نیست
بسی نالیدم اندر صبحگاهی
همانا ناله ی ما را اثر نیست
بسی بودم به وصل یار امید
از این امید جز خون جگر نیست
درختی کاشتم در باغ وصلت
که امروزش بجز غم بار و بر نیست
دو دیده بس که بارید آب حسرت
ز درد هجر او بر ما گذر نیست
جهان مستغرق دریای حسرت
چنان شد کز غمش راهی به در نیست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.