هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که راهی جز عشق ندارد. او از درد هجران و شب‌های تاریک فراق می‌نالد و اشاره می‌کند که عشق او تأثیری بر معشوق نگذاشته است. شاعر همچنین از تلاش‌های بی‌ثمر در مکتب عشاق می‌گوید و تأکید می‌کند که جز عشق معشوق چیزی برایش باقی نمانده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۸۶

ما را ز سر کوی غمت راه به در نیست
مشکل که جز این کوی مرا روی دگر نیست

دل بردی و جان را به غم عشق سپردی
و امروز غذایم بجز از خون جگر نیست

این شب چه شب محنت ایام فراقست
فریاد که در وی اثر صبح مگر نیست

در ظلمت این شب که تواند قدمی رفت
کاین راه پر از خوف و امّید سحر نیست

از آتش هجران تو بگداخت جهانی
واندر دل خارای تو یک ذرّه اثر نیست

نگذشت چرا بر من خاکی ز سر لطف
آن سرو گل اندام که بر ماش گذر نیست

در مکتب عشاق بسی سعی نمودیم
ما را بجز از آیت عشق تو ز بر نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.