۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۰

در فراقت جز غمم کس پیش نیست
وز وجودم جز خیالی بیش نیست

خاطرم ریش است در هجران تو
مشکل آن کم جز نمک بر ریش نیست

پادشاه صورت و معنی تویی
از چه رویت رحم بر درویش نیست

خویش را بر خویش بودی رحمتی
اعتماد امروز هم بر خویش نیست

چون کمانم گر به زانو کج کنی
تیر بدمهری مرا در کیش نیست

گر دهد زنبور نیش و گاه نوش
زان شکر لب بر دلم جز نیش نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.