هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که جز غم و خیال او چیزی برایش باقی نمانده است. او از بی‌رحمی معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که حتی کوچک‌ترین توجهی به او نمی‌شود. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند ریش و نمک، کمان و تیر، و زنبور و نیش، عمق رنج خود را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، احساسات شدید غم و اندوه بیان شده در شعر ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۰۰

در فراقت جز غمم کس پیش نیست
وز وجودم جز خیالی بیش نیست

خاطرم ریش است در هجران تو
مشکل آن کم جز نمک بر ریش نیست

پادشاه صورت و معنی تویی
از چه رویت رحم بر درویش نیست

خویش را بر خویش بودی رحمتی
اعتماد امروز هم بر خویش نیست

چون کمانم گر به زانو کج کنی
تیر بدمهری مرا در کیش نیست

گر دهد زنبور نیش و گاه نوش
زان شکر لب بر دلم جز نیش نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.