۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۹

کیست که جانش ز غمت خسته نیست
کیست که دل را به رخت بسته نیست

چون قد و بالای تو سروی دگر
بر لب سرچشمه ی جان رسته نیست

نقش رخت می نرود از دلم
زنگ غم عشق تو سربسته نیست

روی به درگاه نیازش بمال
در بزن ای دل که دری بسته نیست

نیست شبی کز غم تو در جهان
روی من از خون جگر شسته نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.