هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق معشوق خود می‌نالد و بیان می‌کند که جز صبر چاره‌ای ندارد. او از اشک‌های بی‌پایان، بی‌قراری در فراق، و ناامیدی از رسیدن به وصال سخن می‌گوید. معشوق به حال زار او توجهی ندارد و شاعر خود را در دریای بی‌کران غم و فراق غرق شده می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۲۰

ما را به درد عشق تو جز صبر چاره نیست
شب نیست کز فراق تو صد جامه پاره نیست

چندان ز درد عشق تو خونم ز دیده رفت
کز اشک دیده بر سر کویم گذاره نیست

جانا به حال زار منت کی شود نظر
چون عاشقان روی ترا خود شماره نیست

مستغرق محیط فراقم ستمگرا
دریای بی کران غمت را کناره نیست

بیچاره ام تو چاره کارم نمی کنی
زین بیش در غم تو صبوریم چاره نیست

یکدم به دولت شب وصلت نمی رسم
از دورم از جمال تو غیر از نظاره نیست

کشتی به درد هجر جهانی به انتظار
مشکل که با تو گفت و شنیدیم یاره نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.