هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نبود یاری و وفا از سوی معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌دارد که چاره‌ای جز صبر و سازگاری ندارد. او از جفا و بی‌مهری یار گله می‌کند و تأکید می‌کند که عاشق جز زاری چاره‌ای ندارد. همچنین، شاعر از دوری ناخواسته از معشوق و رنج ناشی از آن می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند غم، اندوه و جفای معشوق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۲۶

چه کنم چون ز بخت یاری نیست
با منش رای سازگاری نیست

ای دل خسته با فراق توأم
چاره جز صبر و سازگاری نیست

گرچه زاری به عشق تن در ده
کار عاشق به غیر زاری نیست

یار ما بی وفا و بدمهر است
در دل او وفا و یاری نیست

تا کیت میل بر جفا باشد
مکن این شرط دوستداری نیست

ای عزیزم مکن جفا زین بیش
که تحمّل مرا به خواری نیست

غم فزودی و ترک ما گفتی
آخرت رسم غمگساری نیست

گفته ای از برم چرا دوری
دوری از دوست اختیاری نیست

گرچه جان و جهان به تیغ فراق
خسته ای، غیر جان سپاری نیست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.