هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که در عشق جز درد دل ندارد و هیچ حاصلی از وصال معشوق نصیبش نشده است. شاعر اظهار می‌کند که جز مهر معشوق کاری ندارد و جز کوی او منزلی برایش وجود ندارد. او از دیوانگی ناشی از عشق و زنجیر زلف معشوق می‌گوید و تأکید می‌کند که در این سودا هیچ عاقلی در جهان نیست. شاعر همچنین از غم هجران و بی‌توجهی معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که جهان بدون معشوق بی‌جان و بی‌دل است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و هجران برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب است.

شمارهٔ ۳۳۱

مرا در عشق جز درد دلی نیست
چو از وصل نگارم حاصلی نیست

اگر پیش تو آسانست جانا
مرا چون روز هجران مشکلی نیست

بجز مهرت نمی ورزیم کاری
بجز کوی تو ما را منزلی نیست

مرا گویند دل دادی تو بر باد
فدا بادا تو را غیر از دلی نیست

مجوی از ورطه ی عشقش خلاصی
که بحر عشق او را ساحلی نیست

شدم دیوانه از زنجیر زلفش
وزین سودا به عالم عاقلی نیست

صبا از من پیامی نزد دلدار
رسان چون جز تو ما را حاملی نیست

دل از من بستد و در دیگری بست
چو می بینم چو شخصم غافلی نیست

تو دلبر در جهان جان جهانی
جهان را بی تو خود جان و دلی نیست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.