هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هیچ چیز در جهان برایش ارزشمندتر از معشوق نیست. او از نبود مهربانی در دل معشوق و درد هجران شکایت میکند و آرزوی وصال دارد. همچنین، شاعر به گذرا بودن دنیا و بیاعتباری آن اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید عاشقانه و اندوهآلود هستند که مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۳۳۴
اگرچه یار مرا هیچ مهربانی نیست
ورا چو من به جهان هیچ بنده جانی نیست
فدای جان عزیزش هزار جان و جهان
مرا مودّت و عشق رخش نهانی نیست
یقین که در دل تو نیست مهربانی نیز
ز روی مردمیت پرسشی زبانی نیست
مرا ز مهر رخت دیده و دل آکندست
ترا محبت و میلم چنانکه دانی نیست
نظر فکن به سوی ناتوان هجرانت
که در جهان بتر از درد ناتوانی نیست
بیا و بر سر و چشمم نشین نگارینا
که بی وصال توام ذوق زندگانی نیست
من از کجا و غم عشق روی تو ز کجا
ولیک چاره به تقدیر آسمانی نیست
هزار سال اگر عمر نازنین باشد
در او چه فایده چون لذت جوانی نیست
جهان و کار جهان همچو باد می گذرد
بس اعتماد بدین پنج روز فانی نیست
ورا چو من به جهان هیچ بنده جانی نیست
فدای جان عزیزش هزار جان و جهان
مرا مودّت و عشق رخش نهانی نیست
یقین که در دل تو نیست مهربانی نیز
ز روی مردمیت پرسشی زبانی نیست
مرا ز مهر رخت دیده و دل آکندست
ترا محبت و میلم چنانکه دانی نیست
نظر فکن به سوی ناتوان هجرانت
که در جهان بتر از درد ناتوانی نیست
بیا و بر سر و چشمم نشین نگارینا
که بی وصال توام ذوق زندگانی نیست
من از کجا و غم عشق روی تو ز کجا
ولیک چاره به تقدیر آسمانی نیست
هزار سال اگر عمر نازنین باشد
در او چه فایده چون لذت جوانی نیست
جهان و کار جهان همچو باد می گذرد
بس اعتماد بدین پنج روز فانی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.